اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لطوء

نویسه گردانی: LṬWʼ
لطوء. [ ل ُ ] (ع مص ) لطء. دوسیدن به زمین . (منتهی الارب ). به زمین وادوسیدن . (زوزنی ). || چسبیدن . || به چوب دستی زدن . || زدن بر پشت به عصا. (منتهی الارب ). رجوع به لطء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لطو. [ ل َطْوْ ] (ع مص ) پناه بردن به سنگ و غار. (منتهی الارب ).
لتو. [ ل ِ ت ُ ] (اِخ ) ۞ نام مادر آپولن و زن زئوس .
لتو. [ ل ُ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی قماربازی است ، بدینگونه که بر سی صفحه ٔ مقوائی (کارت ) سه ردیف و هر ردیف نه خانه نقش شده و اعداد...
لت و پار. [ل َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) قطعه قطعه . پاره پاره .
لت و پار شدن . [ ل َ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفرق و پراکنده شدن . جزٔجزء و پاره پاره شدن . پاره پاره و لخت لخت شدن . پریشان شدن .- لت و پار ...
لت و پار کردن . [ ل َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاره پاره کردن . بقطعات خرد و بزرگ جدا کرده پراکندن . پراکنده و متفرق کردن . بی نظم و ترتیبی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.