اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لعط

نویسه گردانی: LʽṬ
لعط. [ ل َ ] (ع اِ) پهلوی دیوار وکوه که به مقابلش روند و گذر کنند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
نرم لات . [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گنده لات. لات برزگ. "فروغ، در کودکی و قبل از بلوغ، خیلی پسر مآب بود. یعنی می خواست ثابت کند که از پسرها چیزی کم ندارد. از بیخ دیوار بالا می رفت، ب...
لات بازی . (حامص مرکب ) قمار بی مایه . خود را بناداری و فقر زدن بدروغ .
خشک لات . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در بیست هزارگزی جنوب خاوری رودسر و یک هزارگزی راه شوسه ر...
لات لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام دیهی جزء دهستان بخش مرکزی لنگرود. واقع در پانزده هزارگزی جنوب لنگرود. دارای 95 سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ...
لات محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام دهی جزء دهستان سیارستاق . بخش رودسر از شهرستان لاهیجان واقع در 53 هزارگزی جنوب رودسر و 17 هزارگزی ج...
لات محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان دو هزار شهرستان شهسوار. واقع در 37 هزارگزی شهسوار و یک هزارگزی اشتوج . دارای 30 تن س...
لات محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان شهسوار واقع در 16 هزارگزی باختر شهسوار و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ شهسوار به رامسر....
لات محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش رامسر، شهرستان شهسوار. واقع در 4 هزارگزی باختری رامسر و یک هزارگزی جنوب راه ش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.