گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لقاح نویسه گردانی: LQAḤ لقاح . [ ل ِ ] (ع مص )لقح . ۞ آبستن شدن شتر. (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (ترجمان القرآن جرجانی ). القاح . || لقاح مریم ، ذکرانی در بیست وچهارم آذرماه جلالی و هشتم دسامبر فرانسوی . نفخة. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی لقاح لقاح . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لقحة. || ج ِ لقوح . (منتهی الارب ). لقاح لقاح . [ ل ِ ] (ع اِ) آب ِ نر. || ناقه ٔ با شیر یا ناقه ٔ بچه آورده تا دو ماه یا سه ماه . (منتهی الارب ). شتر ماده ٔ شیردار. (تحفه ٔ حکیم مؤمن... لقاح لقاح . [ ل َ ] (ع اِ) آنچه بدان خرمابن را گشنی دهند. آنچه نخل را بدان گشنی دهند. نبیغ. || غوره ٔ خرمابن نر. (منتهی الارب ). نروی خرما. (... لقاح این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: آبستنی ãbestani، بارداری bârdâri (پارسی نو)، مایوت mâyut (پهلوی)، بورتی burti (پهلوی: burtih) ****فانکو آد... لقاح مطهر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. لقاح مصنوعی این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: هوواش huvâŝ (اوستایی: huvaxŝa بارداری آسان)**** فانکو آدینات 09163657861 لقاة لقاة. [ ل َ ] (ع مص ) لقاء. دیدار کردن . (منتهی الارب ). لقعة لقعة. [ ل ُ ق َ ع َ ] (ع ص ) آنکه دشنام دهد کسی را و به سخن ترساند او را و بس . (منتهی الارب ). لقاءة لقاءة. [ ل ِ ءَ ] (ع مص ) لقاء. دیدار کردن . (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود