اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لگدزن

نویسه گردانی: LGDZN
لگدزن . [ ل َ گ َ زَ ] (نف مرکب ) رَکّال . جفته انداز (و آن عیبی است در اسب و استر و غیرهما) :
ترف عدو ترش نشود زآنکه بخت او
گاوی است نیک شیر ولیکن لگدزن است .

انوری .


چه نیکو زده ست این مثل پیر ده
ستور لگدزن گرانبار به .

سعدی .


مشت بر اعمی زند یک جلف مست
کو بپندارد لگدزن استر است
زآنکه آن دم بانگ استر می شنید
کور را آیینه گوش آمد نه دید.

مولوی .


آن گربه ٔ مصاحب بابا از آن تو
این استر چموش لگدزن از آن من .

وحشی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.