لم
نویسه گردانی:
LM
لم . [ل ِم م ] (اِ) (شاید مأخوذ از لِم َ عربی به معنی چرا) در اصطلاح فارسی زبانان ، سرّ پیشه ای . راز صنعتی . سرّامری : لم ّ این کار پیش فلان است ؛ سرّ آن نزد اوست .
- برهان لم ّ ؛ مقابل برهان اِن ّ.
- لم ّ کاری ؛ فوت و فن آن . بند و گشای آن . سرّ خفی آن . حیله و چاره ٔ خفی ّ آن . حیله و چاره ٔ نهانی آن . راه آن . طریق آن : هر کار لمی دارد؛ طریقی و راهی دارد.
- لم کاری دانستن یا ندانستن ؛ شیوه ٔ آنرا، کوک آنرا، طریق اعمال آنرا، حیله ٔ عملی شدن آن را دانستن یا ندانستن .
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لم دادن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) یک بری بر بالش یا مخده ای تکیه کردن برای تمدد اعصاب . لمیدن . به راحت به یک سوی بدن نیمه دراز کشیدن .- ...
کُن لَم یَکُن. عبارتی است عربی به معنی لُغویِ بود آنچه بود. این عبارت در زمینهٌ اقتصادی به معاملاتی نسبت داده می شود که بر اساس ناهماهنگی و یا ناهماهن...
همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: آنابیش ānābiŝ (پهلوی: ānābiŝn) *** فانکو آدینات 09163657861
حذف ـ محو شود، لغو ـ ملغی گردد