اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لند

نویسه گردانی: LND
لند. [ ل ُ ] (اِمص ) اسم از لندیدن به معنی زیر لب سخن گفتن . ژکیدن و آهسته در زیر لب سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه . (برهان ). دندیدن . سخن کردن باشد از خشم و غضب در زیر لب و آن را دندیدن و ژکیدن گویند. (جهانگیری ). صاحب آنندراج گوید: مولوی در قصه ٔ خضر و موسی و خراب کردن دیوار و دوباره ساختن و آب و خاک آوردن موسی گفته :
برد فرمانش ولی لندش فزود
کاین که ما کردیم کاری هرزه بود.
و رجوع به لندش شود.
|| شکایت :
چه خیل پیاده چه خیل سوار
ز بدخواه چندان بیفکند خوار
که مر مر گرا گشت چنگال کند
شد از دست او پیش یزدان به لند.

اسدی (گرشاسب نامه ٔ اسدی ).


|| (فعل امر) امر باشد به لندیدن و ژکیدن . || سخنان گزاف گفتن و لاف زدن . (برهان ). لاف و گزاف . (آنندراج ) :
گرچه صرصر بس درختان میکند
بر گیاه سبز احسان می کند
بر ضعیفی گیاه آن باد تند
رحم کرد ای دل تو از قوت ملند.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غر و لند زدن . [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . غر و لند کردن . لن...
غر ولند کردن . [ غ ُرْ رُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرو لند زدن . غر زدن . غرغر کردن . قر زدن . قرقر کردن . لند و لند کردن . ژکیدن . رجوع به غر و لند...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.