لور
نویسه گردانی:
LWR
لور. (اِخ ) دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در نُه هزارگزی جنوب باختری دیلمان . کوهستانی و سردسیر. دارای 514 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
لور و لر. [ رُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زمین سیلاب کنده در گذر سیل : گر سبکباری مترس از راه ناهموار از آنک بهترین میدان تک خرگوش را لور و...
لور و کند. [ رُ ک َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لوره کند : گفته سخا را قدری ریشخندخوانده سخن را طرفی لور و کند ۞ . نظامی .رجوع به لور، لوره کند و ...
لور و حامه . [ ] (اِخ ) (غیر مرحوم ) اسم دختر هوشیع نبی است که رمزاً اشاره به حال مملکت بنی اسرائیل است که رحمت خدا را گم کرده بودند (ه...
لور و سمسول . [ رُ س َ ](اِ مرکب ، از اتباع ) حرکات نابخردانه : چون به پنج رسید نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدن...
لوور. [ لووْرْ ] (اِخ ) ۞ (موزه ٔ...) موزه ٔ معروفی به پاریس و آن از حیث احتواء بر آثار ایران قدیم برتر از دیگر موزه هاست .
مُخَمِّرها ( به انگلیسی : Yeast، به فرانسه Levure، به آلمانی Hefen و به عربی خمیرة) دستهای از یوکاریوتهای تکسلولی هستند که در فرمانرو قارچها و شاخ...