اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لورک

نویسه گردانی: LWRK
لورک . [ ل ُ رَ ] (اِ مصغر) مصغر لور، تلفظی از لُر. لرک : لورکی در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ میگفت : صراط از موی باریکتر باشد و از شمشیر تیزتر... لوری برخاست و گفت : مولانا! آنجا دارابزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند، گفت : نی . گفت : پس نیک به ریش خویش میخندی که اگر مرغ شوی از آنجا نتوانی پریدن . (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلین ص 158).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
لورک . [ رَ ] (اِ) کمان حلاجی . (برهان ). کمان ندّاف . لور. (جهانگیری ). کمانی که بدان پنبه را پاک و پاکیزه کنند. || نوعی از تیر پیکان دار....
لو رک. ("ل" با آوای زبر، "و" با آوای زیر، "ر" با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پاروک خرد آهنی بود و به اندازه ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر که برای خراشیدن و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.