لوع
نویسه گردانی:
LWʽ
لوع . [ ل َ ] (ع مص ) لَوعَة. سوختن دوستی دل کسی را و بیمار ساختن . (منتهی الارب ). اندوه و محبت عشق دل را بسوختن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || سوزش عشق . (منتخب اللغات ). || بددل گردیدن . || حریص و بدخوی گشتن . || برگردانیدن آفتاب گونه ٔ چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لواء بستن . [ ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) لواء ملک بستن ؛ نصب لواء پادشاهی : و لوای ملک رای قنوج به بتخانه ٔ کابل بندند. (از حدود العالم ).