اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لوم

نویسه گردانی: LWM
لوم . [ ل َ ] (ع مص ) لومَة. ملام . ملامة. (منتهی الارب ). اِلامة. نکوهش . سرزنش . سرکوفت . بیغار. بیغاره . سراکوفت . تعییر. توبیخ . تعنیف . سرزنش کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). نکوهیدن . (تاج المصادر) (دهار). ملامت کردن . (زوزنی ). عَذل :
نصیحتگری لومش آغاز کرد
که خود را بکشتی در این آب سرد.

سعدی (بوستان ).


در این سودا بترس از لوم لائم .

سعدی .


|| ترس . بیم . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
لوم . [ ل َ وَ ] (ع اِمص ) افزونی نکوهش . (منتهی الارب ).
لوم . [ ل ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لائم . (منتهی الارب ).
لوم . (ع اِ) از اسماء عسل . (المزهر سیوطی ص 242).
لؤم . [ ل ُ ءَ ] (ع اِ) ج ِ لأمة. (منتهی الارب ).
لؤم . [ ل ُءْم ْ ] (ع مص ) ناکس شدن . (زوزنی ). ناکس و فرومایه گردیدن . لأمة. ملأمة. (منتهی الارب ) : می بینم که کارهای زمانه روی به اد...
لؤم . [ ل ُءْم ْ ] (ع اِمص ) ناکسی . || زفتی . خلاف کرم . (منتهی الارب ). دنائت . بخل . شُح .
لوم کردن . [ ل َ / لُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملامت کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.