لون
نویسه گردانی:
LWN
لون . [ ل َ وَ ] (هندی ، اِ) به هندی نمک است . (فهرست مخزن الادویه ). || (اِخ ) نام یکی از دریاهای ششگانه است در اصطلاح مردم هند. (رجوع به ماللهند بیرونی ص 117 شود).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
لون . [ ل ُ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان کشور بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع در 36000گزی جنوب باختری سپیددشت و 7000گزی باختر ایستگاه کشور...
لون . [ ل َ ] (ع اِ) ۞ رنگ . گونه چون زردی و سرخی و مانند آن . (منتهی الارب ). مطلق رنگ . (برهان ). رنگ . (ترجمان القرآن جرجانی ). فام .رنج ...
لون . [ ل َ ] (اِخ ) لوین (هر دو کلمه ). لقب محمدبن سلیمان حافظ است . (منتهی الارب ).
لون پن. املاء ناصحیح «لامپن» (تلفظ انگلیسی)، «لومپن» و یا «لوم پن» (تلفظ آلمانی). رجوع شود به لومپن.
منشاء این واژۀِ در اصل آلمانی («Lumpen»)، که د...
لون مشت . [ ل َ وَ ن َ م ُ ] (اِ مرکب ) ۞ کف ملح . رجوع به ماللهند بیرونی ص 74 شود.
لون سمدر. [ ل َ وَ ن َ س َ م َ دَ ] (اِخ ) لون . نام مسموع از السنه ٔ هند که بر یکی از دریاهای ششگانه اطلاق شده . و رجوع به لَوَن شود. (مالل...
لون حبیق . [ ل َ ن ُ ح ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خرمای بلایه و ردی ّ.
لون سادات . [ ل ُوْن ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 25هزارگزی شمال باختر کامیاران و سه هزارگزی جنوب چو...
لون اسطرخ . [ اِ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در سی هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دامنه و معتدل . دارای 50 ...
لون السماء. [ ل َ نُس ْ س َ ] (ع ص مرکب ) ۞ آسمانگون . آسمانجون . آبی آسمانی .