له
نویسه گردانی:
LH
له . [ ل َه ْ ](ع حرف جر + ضمیر) (از: لََ + ه ) برای او. او را.
- مدّعی ̍ له .
- مُعَظَّم ٌ له .
- ولَه ُ ؛ او راست .
|| لَه ِ. به سودِ. به نفعِ. مقابل ِ علیه ِ.
- لَه ِ او ؛ به سودِ او. به نفعِ او. برای او. بهر او.
- له و علیه ؛ به سود و به زیان : باید دلایل ِ له و علیه طرفین دعوا را شنید.
- له و علیه گفتن ؛ به سود و زیان گفتن : له و علیه چیزی نگفتم .
|| (اِ) (اصطلاح فلسفه ) مِلْک . جِدَه . ذو.
- مقوله ٔ لَه ْ ؛ نام یکی از مقولات است . (اساس الاقتباس ص 51). رجوع به جِدَه شود.
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ماوضع له . [ وُ ض ِ ع َ ل َه ْ ] (ع اِ مرکب ) ۞ آنچه برای آن وضع شده است . آنچه که برای چیزی تعیین شده است . و رجوع به «غیرماوضع له » ذ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
موضوع له . [ م َ عُن ْ ل َه ْ ] (ع ص مرکب ،اِ مرکب ) اصطلاح منطق ، معنایی که لفظ در مقابل آن وضع شده است . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به موض...
مَحکومٌ لَه
شخص یا طرفی که در دادگاه برنده شده است؛
شخص یا طرفی که دادگاه به نفع او طرفِ دیگری را محکوم کرده است.
«دادبُــرده»
طرفِ بَـرنده
در اصطلاح حقوقی؛ اگر شخصی مالی را که بر ذمّه دیگری است به عهده بگیرد. متعهد را ضامن، مال را مضمون،و طرف دیگر عقد را مضمون له وشخص ثالث را مضمون عنه ی...
له و علیه . [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) ۞ بسود و بزیان کسی . برای او و بر او. به او و بر او.
فی له خاصه . [ ل َ خاص ْ ص َ ] (اِخ )دهی است از بخش مرکزی شهرستان زنجان که دارای 255 تن سکنه است . آب آن از رود قیطور و محصول عمده اش غل...
ژوآن له پن . [ ل ِ پ َ ] (اِخ ) ۞ نام محلی از آلپهای ماری تیم (واقع در کمون آنتیب )، دارای راه آهن و یکهزار تن سکنه .