اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لهم

نویسه گردانی: LHM
لهم . [ ل َ ] (ع ص ) مرد بسیارخیر. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لحم . [ ل َ ح َ ] (ع اِ) ج ِ لحمة.
لحم . [ ل ُ ] (اِ) نوعی ماهی .
بیت‌لحم (در عبری بِت لِحِم، در عربی: بیت لَحم) شهری در قسمت فرمانداری بیت لحم در کرانه باختری تحت حکومت خودمختار فلسطینی است که قطب مرکزی فرهنگ و صنای...
ذوات لحم . [ ذَ ت ُ ل َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) گوشتوران . گوشتداران :قصه شنیدم که بوالعلا بهمه عمرلحم نخورد و ذوات لحم نیازرد.ایرج میرزا.
لحم توتی . [ ] (اِ مرکب ) ۞ برآمدگی غدد طبیعی با قبض و بسط.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.