لیث
نویسه گردانی:
LYṮ
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ترسل . از کسان هارون خلیفه مأمور مصر و نامزد حکومت سیستان : ... سخن سیستان رفت به حضرت امیرالمؤمنین هارون الرشید که لیث بن ترسل روزی امیرالمؤمنین را که از شکار بازگشته بود خدمتی کرد وبه موقع افتاد، پس او را بخواند و گفتا ترا به مصر همی فرستم اگر کار بر آن جمله کنی که ایزد تعالی و تقدس فرموده است ، به سیستان ترا مسما کنم تا کارت بزرگ گردد، پس مردمان مجلس گفتند که مصر، بزرگوار شهری بود تا امروز که امیرالمؤمنین حدیث سیستان یاد کرد... (تاریخ سیستان ص 153). و رجوع به لیث بن فضل شود.
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یعقوب لیث . [ ی َ ب ِ ل َ ] (اِخ ) صفاری . رجوع به یعقوب بن لیث ... شود.
ربیعةبن لیث . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل َ ] (اِخ ) ابن حدرجان بن عباس بن لیث ، معروف به مبرق ... که بواسطه ٔ شعری بدین نام معروف شده است . وی از ...
لیث المرادی . [ ل َ ثُل ْ م ُ ] (اِخ ) رجوع به ابویحیی لیث المرادی شود. (فهرست ابن الندیم ).
لیص . [ ل َ ] (ع مص ) خمیدن . کج شدن . (منتهی الارب ).
لیس . [ ل َ س َ ] (ع فعل ) نیست .فعلی است غیرمنصرف نافی حال . خلیل میگوید: این کلمه مرکب از لا و «ایس » باشد. و رجوع به ایس شود. مقابل ایس...
لیس . [ ل َ ی َ ] (ع اِمص ) دلیری . || بی خبری . || فروگذاشت . (منتهی الارب ).
لیس . (ع ص ، اِ) ج ِ الیس . (منتهی الارب ).
لیس . (اِ) قسمی بازی و قمار با پول . || در اصطلاح و تداول مردم قزوین ، سنگی صاف و نازک قدر بدستی که اطفال در بازی جوز، جوزها را از درون ...
لیس . (اِمص ) اسم و ریشه از لیسیدن .ترکیب ها:- کاسه لیس . کون لیس . لفت و لیس .|| (اِ) لیس پرده ۞ . رجوع به لیس پرده شود. || (پسوند) مزی...
لیس . (اِخ ) (یوم الَ ...) و یوم فس ّالناطف علی الفرس از جنگهای عصر اسلام . (مجمع الامثال میدانی ).