گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مارزده نویسه گردانی: MARZDH مارزده . [ زَ دَ / دِ ](ن . مف . مرکب ) مارگزیده . سلیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که مار وی را گزیده باشد : مهره ٔ مار بهر مارزده ست به کسی کز گزند رست مده .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 800). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود