اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماصر

نویسه گردانی: MAṢR
ماصر. [ ص ِ ] (ع ص ) ناقه ای که شیر او کم کم و به درنگ برآید. ج ، مصار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناقة و شاة ماصر، شتر و گوسپندی که شیر ازپستان آن کم کم و به درنگ برآید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نعجة ماصر؛ میش کم شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) پرده و حاجز میان دو چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه بر آب افکنده شود بازداشتن کشتی را از روان شدن تا صاحب آن ، حق سلطان را که بر عهده ٔ اوست بپردازد و چنین است در دجله و فرات . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
معسر. [ م ِ س َ ] (ع ص ) مرد تنگ گیر غریم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که برغریم تنگ گیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عالی مآثر. [ م َ ث ِ ] (ص مرکب ) صاحب آثار عالیه : صاحبقران عالی مآثر بدانجا رسید. (حبیب السیر ج 3 ص 155).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.