اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مالی

نویسه گردانی: MALY
مالی . (ع ص ) پرکننده . || پرشونده . (غیاث ). پر. مملو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
از همت درگاه تو عالی شود آن کس
کز مهر و وفای تو دلش باشد مالی .

سوزنی (یادداشت ایضاً).


از مهر و هوای تو مالی است همه دلها
زیرا که دلی داری خالی ز حقاد وکین .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
گه مالی . [ گ ُه ْ ] (حامص مرکب ) عمل گه مال . || مجازاً نیک نشستن جامه یا ظروف و جز آن . پلیدی از چیزی نیک نزدودن .
گل مالی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) گل مالیدن . با گل اندودن .
مال مالی . (اِ) به لغت اصفهان حردون است و در تنکابن ماچه کول نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به حردون شود.
خشت مالی . [ خ ِ ] (حامص مرکب ) عمل خشت مال . (یادداشت بخط مؤلف ).- قالب خشت مالی ؛ چهارچوب مربعگونه ای است که برای ریختن پاره ٔ گل بجهت...
خیلی خوشمزه
خاک مالی . (حامص مرکب ) عمل خاک مال کردن و خاک مال شدن .
شوی مالی . (حامص مرکب ) عمل شوی مال . کار شومال . شومالی . رجوع به شومالی شود.
روغن مالی . [ رَ / رُو غ َ ] (حامص مرکب ) تدهین . با شدن و کردن صرف شود. (یادداشت مؤلف ): تمریج ؛ روغن مالی کردن پوست را. (منتهی الارب ).
دشمن مالی . [ دُ م َ ] (حامص مرکب ) عمل دشمن مال . دشمن را مغلوب کردن : بس کس که به مال تو کند دوست نوازی بس کس که به جاه تو کند دشمن ...
کلاه مالی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) شغل کلاه مال . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). عمل کلاه مال . کلاه سازی با مالیدن نمد. و رجوع به کلاه مال شود. ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.