مالی
نویسه گردانی:
MALY
مالی ٔ. [ ل ِءْ ] (ع ص ) پرکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مالی شود.
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گچ مالی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مالیدن گچ بدیوار و سقف .
گل مالی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) گل مالیدن . با گل اندودن .
شوی مالی . (حامص مرکب ) عمل شوی مال . کار شومال . شومالی . رجوع به شومالی شود.
خاک مالی . (حامص مرکب ) عمل خاک مال کردن و خاک مال شدن .
خشت مالی . [ خ ِ ] (حامص مرکب ) عمل خشت مال . (یادداشت بخط مؤلف ).- قالب خشت مالی ؛ چهارچوب مربعگونه ای است که برای ریختن پاره ٔ گل بجهت...
مال مالی . (اِ) به لغت اصفهان حردون است و در تنکابن ماچه کول نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به حردون شود.
نوره مالی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) نوره کشی . واجبی کشیدن . رجوع به نوره کشیدن شود : او بی پروا به نوره مالی و مرادل بر سرآن موی میان می...
رانت مالی. رانتی که مربوط است به امور مالی. رجوع شود به واژه رانت.
خایه مالی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) تملق . چاپلوسی . چاپلوسی سخت با دنائت . تملق رذیلانه : هرآنکه بی خبر از فن خایه مالی شددچار زندگی سخت ...