ماویة
نویسه گردانی:
MAWY
ماویة. [ وی ی َ ] (ع اِ) آیینه . ج ، ماوی ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آیینه و چنین می نماید که نسبت است به ماء به جهت درخشندگی و شفافیت آن . (از تاج العروس ج 9 ص 413). || (ص نسبی ) مؤنث ماوی ّ. مائیة. (اقرب الموارد). و رجوع به ماء و مائیة و ماوی (ص نسبی ) شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ماویة. [ وی ی َ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی . (تاج العروس ،ج 9 ص 413) (عیون ...
مأویة. [ م َءْ ی َ ] (ع مص ) بخشودن و ترحم نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).