اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مئان

نویسه گردانی: MʼAN
مئان . [ م ِ ] (ع مص ) با اندیشه کاری کردن . مُمائَنَة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ممائنة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
میان پر. [ یام ْ پ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هرچیز توپر که پوک نباشد. آنچه میان آن خالی نباشد. (از یادداشت مؤلف ). || نوعی شیرینی یا آجیل ک...
میان پا. [ یام ْ ] (اِ مرکب ) وسط هر پا. || وسط دو پا. میان ران . || میان پاچه . میان پای . ملتقای دو پا از سوی تنه . || کودک رسوا و بی آب...
مل میان . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برده سره است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
میان زو. [ زُوْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 7هزارگزی شمال بجنورد با 187 تن سکنه . آب آن از چشمه و ...
میان سر. [ س َ ] (اِ مرکب ) نوعی از زیور است که زنان دارند. (آنندراج ).
میان قد. [ ق َ ] (ص مرکب ) به معنی میان بالاست . (از آنندراج ) (از شعوری ج 2 ص 363). میان بالا. متوسطالقامه . که قامتی نه بلند و نه کوتاه دارد...
میان آب . (اِخ ) میاناب . نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر ، واقع در جنوب شوشتر و باختر دهستان گندزلو و دهستان حیزان با 41 قریه ...
میان آب . (اِخ )نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز، استان ششم (خوزستان )، واقع در شمال باختری اهواز میان رود کارون و کرخه . هوای...
در میان . [ دَ ] (ق مرکب ، حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: در + میان ) مابین و وسط. (آنندراج ). میان . (ناظم الاطباء). خلال . (منتهی الارب ). و رجوع به ...
دل میان . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 10هزارگزی شمال خاور دورود در کنار راه مالرو سوزان به س...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.