گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مأذنه نویسه گردانی: MAḎNH مأذنه . [ م َءْ ذَ ن َ ] (ع اِ) جای اذان و منار و عوام مئذنة ۞ گویند. (ناظم الاطباء). گلدسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مئذنة و مأذنه گوی شود. || صومعه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مئذنة شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی مأذنه گوی مأذنه گوی . [ م َءْ ذَ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) مؤذن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گیرم که خروس پیرزن مردیا مأذنه گوی را عسس بردنوبت زن ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود