مأق
نویسه گردانی:
MAQ
مأق . [ م َ ءَ ] (ع اِ) کنج چشم متصل بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشه ٔ چشم که بطرف بینی است . (آنندراج ). گوشه ٔ چشم که به بینی متصل است و از آنجا اشک از چشم جاری شود. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماق شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ماغ پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) که پیکری چون ماغ دارد : برآمد زاغ رنگ و ماغ پیکریکی تیغ از ستیغ کوه قارن . منوچهری .و رجوع به ماغ شود...
سیم ماغ . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). رجوع به سیم شود.
حسین آباد ماق یان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 12هزارگزی شمال باختر کامیاران و 2هزارگزی ...