اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مئم

نویسه گردانی: MʼM
مئم . [ م ِ ءَم م ] (ع ص ، اِ) دلیل و هادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دلیل هادی . (از ذیل اقرب الموارد). || شتری که پیشرو شتران قافله باشد. مؤنث آن مِئَمَّة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر نری که پیشرو شتران نر باشد. مؤنث آن مئمة. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
میم . (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیله ٔ حرکات اعمال و احساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید.
میم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گ...
میم . (ع اِ) نبیذ. (مهذب الاسماء). شراب ناب . (آنندراج ) (برهان ). شراب صاف و خالص و شراب ناب . (ناظم الاطباء).
میم . [ م َ / م ِ ] (اِ) درخت انگور. مو. تاک . رز. (از فرهنگ نظام ). || شراب . می .
میم . (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قائن شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال باختری قائن سر راه شوسه ٔ قائن به گناباد. در جلگه ٔ ...
میم . [ م َ ی َ ] (اِ) نام نوائی است از موسیقی . (ناظم الاطباء). نام مقامی است . (شعوری ).
میم . [ م ِ ی َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم ، واقع در 8هزارگزی جنوب شرقی کهک . کوهستانی و سردسیر. تعداد سکنه 600 تن ....
میم . [ م َ ی َ ] (اِخ ) در شاهنامه نام مکانی است به مشرق ایران : چو برخاست آواز کوس از میم همان گرد چون آبنوس از جرم .فردوسی .
میم (به انگلیسی: meme) یا مِم (به فرانسوی: mème) یا الگوی رفتاری، واحد اطلاعات فرهنگی است که از طریق تقلید منتشر می‌شود. اصطلاح «میم» را (از واژهٔ یون...
میم شکل . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) به شکل میم . همانند میم . چون میم . مانند میم .- عقیق میم شکل ؛ دهان تنگ : عقیق میم شکلش سنگ در مشت که ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.