اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مبنی

نویسه گردانی: MBNY
مبنی . [ م َ نا ] (ع اِ) جای بنای چیزی . (غیاث ) (آنندراج ). محل بنا. (ناظم الاطباء). || بنیاد. شالوده . بنیان . اساس .ج ، مبانی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مبنا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مبنی . [ م َ نی ی ] (ع ص ) بنا کرده شده . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). بناشده . (ناظم الاطباء). بنابر آورده . (دهار). بناشده . بنا نهاده . ...
مبنی . [ م ُ ] (ع ص ) آن که حکم بر بنا میکند و یا سبب بنا کردن میگردد. || فربه کننده . || مأخوذ ازتازی ، بنا گذارده . (ناظم الاطباء).- مبن...
مبنی . [ م ُ ب َن ْ نی ] (ع ص ) برآورنده خانه را. (آنندراج ). || آنکه به چالاکی و خوبی خانه بنا میکند و برمی آورد. || بنا کننده و بنا. (...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.