گفتگو درباره واژه گزارش تخلف متآم نویسه گردانی: MTʼAM متآم . [ م ِ ] ۞ (ع ص ) زنی که پیوسته دوگان زاید.(منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که عادت وی دوگانه زائیدن است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، متائیم . (اقرب الموارد). || جامه ٔ تار و پود دوگانه بافته . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی متام متام . [ م َ م َ ] (ع ق مرکب ) (از متی + م َ، مخفف ِ ما) یعنی تا کی و چند. (ناظم الاطباء). متأم متأم . [ م ُ ءَ ] (ع ص ) ثوب متأم ؛ جامه ٔ دوگانه تارو پود بافته . (منتهی الارب ). و رجوع به مِتآم شود. متأم متأم . [ م ُ ءِ ](ع ص ) زنی که دو زاید. (آنندراج ). زنی که دوگانه زاید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُتئِم و مِتآم شود. مطعم مطعم . [ م َ ع َ ] (ع مص ) خوردن . || (اِ) طعام ، خوراک . ج ، مطاعم . (ناظم الاطباء). آنچه که خورند. (از اقرب الموارد) : سیری آز و نیاز خلق ج... مطعم مطعم . [ م ِ ع َ ] (ع ص ) مرد نیک خورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مطعم مطعم . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) بختور و مرزوق . (منتهی الارب ). مرد بختور و مرزوق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرزوق . (اقرب الموارد). مطعم مطعم . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) آن که میخوراند و آن که طعام میدهد. (ناظم الاطباء). مطعم مطعم . [ م ُ طَع ْ ع ِ ] (ع ص ) شیری که گرفته باشد در مشک شیرینی و خوشبویی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیری که در مشک مزه و خوشبویی گرف... علی مطعم علی مطعم . [ ع َ ی ِ م ُ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن همام بن محمدبن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی . مشهور به ابن شاطر، و معطم و ملقب ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود