متبع
نویسه گردانی:
MTBʽ
متبع. [ م ُت ْ ت َ ب َ ] (ع ص )آنچه که در پی آن رفته باشند. کسی یا چیزی که از اوپیروی کنند. پیروی شده : الناس علی دین ملوکهم نصی متبع و امری منتفع دانست ... (مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی معین ). بدانکه خط یا متبع است همچون خط مصاحف یا مخترع همچو خط عرایض . (نفایس الفنون ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
متبع. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) گوسفند با بچه و کذلک بقرة متبع و جاریة متبع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || پیرو...
متبع. [ م ُ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) پیرو و تابع. || ساعی در تجسس . || ساعی و جهد و کوشش کننده . || تعاقب کننده در جنگ و چیره شونده . || آن...
متبع. [ م ُت ْ ت َ ب ِ ] (ع ص ) طلب کننده ٔ چیزی به رفتن در پی آن . (آنندراج ). کوشنده در طلب کردن و اصرار و ابرام کننده . (از فرهنگ جانسون ...
مطبع. [ م َ ب َ ] (ع اِ) جایی که در آن چیزی را نقش میکنند و چاپ مینمایند. (ناظم الاطباء). جای طبع. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). مطبعه ...