اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

متصلصل

نویسه گردانی: MTṢLṢL
متصلصل . [ م ُ ت َ ص َ ص ِ ] (ع ص ) بانگ کرده . و تندر غرنده و بانگ کننده . || برگرداننده ٔ آواز در حلق . || زیور صدا کننده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصلصل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
متسلسل . [ م ُ ت َ س َ س َ ] ۞ (ع ص ) آب درهم پیوسته و روان . (آنندراج ). پیوسته و به هم متصل شده مانند زنجیر و آب درهم پیوسته و روان ش...
متسلسل . [م ُ ت َ س َ س ِ ] (ع ص ) ثوب متسلسل ، جامه ٔ بدبافت . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مسلسل شود. || جامه ٔ تنگ شده و فرسود...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.