اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

متعب

نویسه گردانی: MTʽB
متعب . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) مانده گردیده . (از منتهی الارب ). مانده و عاجز و خسته . (ناظم الاطباء) :
دل را نکرد باید مغرور
تن رانداشت باید متعب .

مسعودسعد.


- بعیر متعب ؛ شتری که یکی از استخوانهای دست و یا پایش شکسته باشد و آن را بسته باشند لیکن آن شتر در حال درد و رنج کشیدن باشد.(از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
متعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) مانده گرداننده . (آنندراج ). کسی که مانده و خسته می گرداند. (ناظم الاطباء). || زحمت کش و محنت طلب . (ناظم الاطباء...
متعب . [ م َ ع َ ] (ع اِ) مَتعَبَة. جای تعب و رنج . (از اقرب الموارد).
متعب بن عبدا. [ م ُ ع ِ ب ِ ن ِ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) از امرای آل رشید است که در سرزمین نجد حکومت داشته است (سنه ٔ 1283) متعب پس از برادر...
متعب بن عبدالعزیز. [ م ُ ع َ ب ِب ْ ن ِ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) از امراء آل رشید است که در سرزمین نجد پس از پدر امارت داشت (سنه ٔ 1324) و حوزه ...
متاب . [ م َ ] (ع مص ) (از «ت وب ») از گناه بازگشتن . (ترجمان القرآن ). بازگشتن از گناه . (زوزنی ). تاب الی اﷲ توبا و توبة و متاباً و تابة و تتو...
متاب . [ م َ ] (ع اِ) جای رجوع . (غیاث ). جای بازگشتن . بازگشتنگاه . (یادداشت دهخدا).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.