متقابل
نویسه گردانی:
MTQABL
متقابل . [ م ُت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت است از تقابل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با هم روباروی گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل و روباروی . (ناظم الاطباء). روی بهم دارنده . روبروی یکدیگر. ج ، مُتَقابِلین : و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً علی سرر متقابلین . (قرآن 47/15). علی سرر متقابلین . (قرآن 44/37). || (در اصطلاح شطرنج ) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشند و هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: برامبر berāmbartas (کردی) ***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زاویه ٔ متقابل . [ ی َ / ی ِ ی ِم ُ ت َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو خط راست که یکدگر را ببرد چهار زاویه از آن بحاصل شود سر هردوی بهم آمده...