گفتگو درباره واژه گزارش تخلف متل نویسه گردانی: MTL متل . [ م ُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ مهمانخانه ای نزدیک به شاهراه که اختصاصاً برای پذیرایی کسانی که با اتومبیل مسافرت می کنند تدارک شده باشد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی متل متل . [ م َ ت َ ] (اِ) قصه های کوچک خوش آینده و حکایتهای خرافی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داستانهای غیرواقعی که بیشتر قهرمان های آن جا... متل متل . [ م َ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن و حرکت دادن . (ناظم الاطباء). متل متل . [ م ُ ت ِل ل ] (ع ص ) کسی که می بندد و یا میکشد از دست . || آن که سبب میشود چکیدن را و میچکاند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). متل متل . [ م ِ ت َل ل ] (ع اِ) (از «ت ل ل ») اسم آلت از تل . (منتهی الارب ). || (ص )نیزه ٔ راست و سخت . یقال : رمح متل . (منتهی الارب ). رمح م... متل این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. متل گو متل گو. [ م َ ت َ ] (نف مرکب ) چربک گو. مستهزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوح اندر بادیه کشتی بساخت صد متل گو از پی تسخر بتاخت در بیابانی... کتل متل اولین بار توسط ایرج میرزا استفاده شد. دلالت به هرز گویی ، نوشتار و گفتار بی معنی و رفتار بی خرادنه دارد اتل متل اتل متل . [ اَ ت َ م َ ت َ ] (اِ مرکب ) بازی باشد کودکان را با جمله هائی مسجع که گویند در آن بازی . و آن جمله ها به اتل متل توته متل ، آغاز ش... مطل مطل . [ م َ ] (ع مص ) دیر داشتن وام و دین را و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مدافعت کردن وام . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی )... مطل مطل . [ م ُ طَل ل ] (ع ص ) خون رایگان رفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باران رسیده (زمین ). (یادداشت به خط مرحوم ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود