گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مثالب نویسه گردانی: MṮALB مثالب . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) ستور ثلیب ۞ خوار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). یابوی ثلیب خوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی مثالب مثالب . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مثلبة. عیبها. (دهار). ج ِ مثلبة [ م َ ل َ ب َ / م َ ل ُ ب َ ]. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیب... مثالب النواصب این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مثعلب مثعلب . [ م ُث َ ل ِ ] (ع ص ) روباه ناک و پر از روباه . (ناظم الاطباء). جایی که روباه بسیار باشد. (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود