مجر
نویسه گردانی:
MJR
مجر. [ م َ ج َ ] (ع اِمص )گرانباری گوسپند از بچه در شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بزرگی و گرانباری بچه در شکم گوسفند و لاغری و ناتوانی او برای برخاستن . (از اقرب الموارد). || تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || (مص ) پر شدن شکم از آب و سیر ناشدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || کلان شدن بچه در شکم گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).بزرگ شدن بچه در شکم گوسفند و لاغر و سنگین شدن او وناتوان شدن او برای بر خاستن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مجر. [ م َ ](ع اِ) بچه ٔ شکم شتر و گوسپند و جز آن . آنچه در شکم حیوانات آبستن چون شتر و گوسفند است . (از اقرب الموارد). || سود و ربا. (منتهی ...
مجر. [ م َ ج َرر ] (ع اِ) شاه تیر خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجر. [ م ِ ج َرر ] (ع اِ) خاک کش .(دهار). ابزاری که بدان زمین را صاف و هموار می کنند. خاک کش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || ریسمانی...
مجر.[ م ُ ج ِرر ] (ع ص ) آن که می کفاند زبان شتر بچه را تا شیر نخورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که نیزه ...