اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محال

نویسه گردانی: MḤAL
محال . [ م َ حال ل ] (ع اِ) ج ِ محل . جاهای فرود آمدن و جاهای گشادن ، مستعمل میشود بمعنی مطلق جای در این صورت جمع محل است . محال به فتح در اصل محالل بود لام را در لام ادغام کردند محال شد. (غیاث ). ج ِ محل . (ناظم الاطباء). نواحی و اطراف : و چون ردای نور خور از جور ظلمت شام منطوی می شد با محال خیام می آمدند. (جهانگشای جوینی ).
- چهارمحال ؛ بخش کوهستانی واقع در جنوب غربی اصفهان میان لرستان و فارس و خوزستان و محل سکونت ایل بزرگ بختیاری است و به چهار ناحیه ٔ زار، کبار، مروه و کندان تقسیم می شود.
|| ج ِ محلة. (ناظم الاطباء). خانه و حصار و منزل و میدان و جای و سرای . رجوع به محله شود. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مهال . [ م َ ](ع ص ) ترسناک : مکان مهال ؛ جای ترسناک و خوفناک . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهال . [ م ُ ] (ع ص ) خاک و ریگ فروریخته . (ناظم الاطباء). فروریخته از خاک و ریگ و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || آرد فروریخته در انبان . (نا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.