محال
نویسه گردانی:
MḤAL
محال . [ م ِ ] (ع اِمص ، اِ) مکر و فریب . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ترفند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || توانائی . (منتهی الارب ). قدرت و توانائی . (ناظم الاطباء). || رنج و عذاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و هو شدیدالمحال ؛ ای شدید العذاب و العقاب . (ناظم الاطباء). || انتقام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دشمنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سختی . || هلاکی . (منتهی الارب ). هلاکت . وقع فلان فی المحال ؛ فلان در سختی و هلاکت افتاد. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مهال . [ م َ ](ع ص ) ترسناک : مکان مهال ؛ جای ترسناک و خوفناک . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهال . [ م ُ ] (ع ص ) خاک و ریگ فروریخته . (ناظم الاطباء). فروریخته از خاک و ریگ و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || آرد فروریخته در انبان . (نا...