اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محال

نویسه گردانی: MḤAL
محال . [ م ُ حال ل ] (ع ص ) کسی که فرود می آید با دیگری در جایی و آنکه با کسی هم منزل میگردد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
محال خالصه . [ م َ ل ِ ل ِ ص َ / ص ِ ] ۞ (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) محال خاصه . در اصطلاح دوره ٔ صفویه اماکن و اراضی متعلق به شخص پادشاه است ...
کانجی محال . [ م َ ] (ص مرکب ) خراباتی . (ناظم الاطباء).
توجیه محال . [ ت َ / تُو هَِ م ُ /م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که ازدواج ضدین و اجتماع نقیضین را صورت بندد، مثاله شعر:در میا...
خانگی محال . [ ن ِ م َ حال ل ] (اِ مرکب ) جنده خانه . زناخانه . فاحشه خانه . (ناظم الاطباء).
محال اندیشه . [ م ُ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه در کارهای ناشدنی و ناصواب تفکر کند. که اندیشه های باطل و بیهوده و ناشدنی دارد: و بازنمایی...
محال اندیشی . [ م ُ اَ ] (حامص مرکب ) عمل محال اندیش .
محال اربعه . [ م َ حال ْ ل ِ اَ ب َ ع َ ] ۞ (اِخ ) چهار ناحیه از بلوکات ولایت قشقائی فارس است به طول 66هزار گز از دشت دال به امامزاده شا...
محال هفتگانه . [ م َ ل ِ هََ ن َ ] ۞ (اِخ ) محال سبعه از بلوکات ولایات خمسه ٔ فارس ، حد شمالی سیرجان و نی ریز، شرقی رودان احدی و جیرفت کرما...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
استان چهارمحال و بختیاری یکی از استان‌های ایران است. مرکز این استان شهرکرد است. بر اساس آخرین تقسیمات سیاسی کشور، استان چهار محال وبختیاری دارای 7 شهر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.