اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محب

نویسه گردانی: MḤB
محب . [ م ُ ح ِب ب ] (اِخ ) رجوع به سمنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محب . [ م ُ ح َب ب ] (ع ص ) دوست داشته و محبوب . (ناظم الاطباء). محبوب . (منتهی الارب ).
محب . [ م ُ ح ِب ب ] (ع ص ) دوست . دوست دارنده . (غیاث ) (ناظم الاطباء). دوستدار. دوستار. ج ، محبین . (یادداشت مرحوم دهخدا). ولی . مقابل مبغض . (...
محب . [ م ُ ح ِب ب ] (اِخ ) رجوع به ابونصر محب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محب الاب . [ م ُ ح ِب ْ بُل ْ اَ ](اِخ ) لقب بطلمیوس چهارم . (یادداشت مرحوم دهخدا).
محب الام . [ م ُ ح ِب ْ بُل ْ اُم م ] (اِخ ) لقب بطلمیوس ششم . (یادداشت مرحوم دهخدا).
محب التعب . [ م ُ ح ِب ْ بُت ْ ت َ ع َ ] (اِخ ) لقب یحیی النحوی است . محب الاجتهاد. رجوع به یحیی نحوی شود.
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن الامام شود.
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن شحنه و الاعلام زرکلی شود.
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن نجار محمدبن محمود شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.