گفتگو درباره واژه گزارش تخلف محترف نویسه گردانی: MḤTRF محترف . [ م ُ ت َ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتراف . هم پیشه و صاحب پیشه . (آنندراج ). پیشه ور. (دهار). صاحب حرفه . (از اقرب الموارد). پیشه ور و صنعتگر. (ناظم الاطباء) : طبع تیز دوربین محترف چون خر پیرش ببین آخر خرف .مولوی (مثنوی ص 241). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی محترف محترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای کسب و حرفه . (از اقرب الموارد). جای کسب کردن و ورزیدن . (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود