محرقة
نویسه گردانی:
MḤRQ
محرقة. [ م ُ ح َرْ رِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث محرق . رجوع به محرق شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
محرقة. [ م ُ رِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث مُحرِق . محرقه . رجوع به محرق شود.
محرقه . [ م ُ رِ ق َ ] (ع ص ) محرقة. قسمی تب دائم و متصل . (ناظم الاطباء). تیفوس . تب محرقه . حمای محرقه . قاویوس (یونانی ). تبی است از جنس ...
محرقه . [ م َ رَ ق َ ] (ع اِ) محل سوختن . سوختن جای : از تکبر جمله اندرتفرقه مرده از جان زنده اندر محرقه .مولوی .
تب محرقه . [ ت َ ب ِ م ُ رِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان تب صفراویست لیکن ماده ٔ آن درداخل عروق نزدیک قلب و کبد عفونت یابد و ا...