اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محرومی

نویسه گردانی: MḤRWMY
محرومی . [ م َ ] (حامص ) حالت محروم . حرمان . بی نصیبی . بی بهرگی . مأیوسی . نامرادی . ناامیدی :
حرص رباخواره ز محرومی است
تاج رضا بر سر محکومی است .

نظامی .


برو شکر کن چون به نعمت دری
که محرومی آید ز مستکبری .

سعدی .


نرفتم به محرومی از هیچ کوی
چرا از در حق شوم زردروی .

سعدی .


گذار بر ظلمات است ، خضر راهی کو
مباد کآتش محرومی آب ما ببرد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.