اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محصن

نویسه گردانی: MḤṢN
محصن . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) نگهبان . محافظ. (ناظم الاطباء). نگاهدارنده . (از منتهی الارب ). || پارسا. پاکدامن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || زن گرفته . (ناظم الاطباء). مردزن گرفته . (از منتهی الارب ). مردی که زن کند. (غیاث ). || مادیان حصان زائیده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قزوینی . در مجمعالفصحاء، محسن فراهی آمده است و او را از مداحان و شعرای آل ناصر خوانده است . (ج 1 ص 511). عوفی دربار...
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قیصری (متوفی در 755 هَ .ق .) او راست : منظومه ٔ فرائض . (قاموس الاعلام ترکی ).
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) (میرزا...) متولد 21 ذیحجه 1288هَ . ق . در تهران . و از رجال دوره ٔ مشروطه بود و داماد سید عبداﷲ بهبهانی . پس از کشته شد...
ده محسن . [ دِه ْ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 2هزارگزی جنوب ماسور. دارای 250 تن سکنه . آ...
حصن محسن . [ ح ِ ن ِ م ُ ح َس ْ س َ ] (اِخ ) از اعمال جزیرةالخضراء است به اندلس . (معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات با 175 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1).
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران با 135 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان ، واقع در 20هزارگزی شمال باختری آستانه و 8هزارگزی دهشال ...
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبند بخش مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 38هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 26هزارگزی رودبند ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.