اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محقق

نویسه گردانی: MḤQQ
محقق . [ م ُ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ) چیزی که تحقیق شده . (غیاث ). آنچه به تحقیق رسیده . مسلم . آنچه به درستی دانسته شده است . درست . راست :
محقق است که دنیا سرای عاریت است
برای شستن و برخاستن نفرماید.

سعدی .


بعد از آن خبری محقق ازو نیامد. (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 415).
- محقق شدن ؛ به ثبوت رسیدن .ثابت شدن :
حق نیست مگر که حب حیدر
خیرات بدو شود محقق .

ناصرخسرو.


و اهلیت این امانیت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت . (کلیله و دمنه ).
- || واقعیت یافتن .به حقیقت پیوستن :
گر این خیال محقق شدی به بیداری
که روی عزم همایون ازاین طرف داری .

سعدی .


- محقق کردن ؛ به ثبوت رسانیدن . به منصه ٔ ظهور رسانیدن . استوار و قطعی ساختن : بر موجب این قضیت نیت غزوی دیگرمحقق کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273).
- محقق گردیدن ؛ محقق شدن : و عجز آن طایفه در ایراد مثل قرآن هنگام تحدی محقق گشت . (لباب الالباب ص 7).
|| رصین . محکم . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
محقق . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ] (ع ص ) تحقیق کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پژوهنده . بررسنده . (غیاث ). آنکه سخن را به دلیل ثابت کند. (غ...
محقق . [ م ُ ح َق ْ ق َ ](ع اِ) نام خطی از شش خط که ابن مقله آن را وضع کرده است . (غیاث ) (ناظم الاطباء). (قلم یا خط...) خط عراقی است که د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محقق اول . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ اَوْوَ ] (اِخ ) محقق حلی . نجم الدین ابوالقاسم جعفربن یحیی ... محقق حلی . رجوع به جعفربن حسن بن یحیی ... شود.
محقق حلی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن بن یحیی ... شود.
محقق دوم . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) محقق ثانی . رجوع به علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی شود.
محقق ثانی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی . رجوع به علی کرکی بن حسین شود.
محقق طوسی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به نصیرالدین طوسی (خواجه ) شود.
محقق مناوی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ م َ ] (اِخ ) زین الدین عبدالرؤوف بن تاج العارفین بن علی بن زین العابدین . از بزرگان علمای دین (952 - 1031...
محقق وراقی . [ م ُح َق ْ ق َ ق ِ وَرْ را ] (اِ مرکب ) نام قسمی خط عربی که آن را عراقی نیز نامند. (از الفهرست ابن الندیم ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.