محل
نویسه گردانی:
MḤL
محل . [ م ُ ح ُ ] (ع اِ) جج ِ محالة. (منتهی الارب ). رجوع به محالة شود.
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مهل دادن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) مهلت دادن . زمان دادن : بار دیگر چون شکستی توبه پاک دادمت مهل و نگشتم خشمناک .عطار (منطق الطیر ص 102).