اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محلی

نویسه گردانی: MḤLY
محلی . [ م ُ ح َل ْ لا ] (ع ص ) آراسته شده و زینت داده شده ٔ با زیور. (ناظم الاطباء). آراسته شده و زیورداده شده . (غیاث ) (از منتهی الارب ) : مرصع به زر و گوهر و محلی به لاَّلی و جوهر. (سندبادنامه ص 313). هر دو منزه از لغو و تأثیم و محلی بخالص تبر تفضل و تکریم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 449).
تو بی زیور محلائی و بی رخت
مزکائی و بی زینت مزین .

سعدی .


|| جلاداده شده .(ناظم الاطباء). || وصف کرده شده . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تحلیه شود. || شیرین کرده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به احلاء و تحلیة شود. || فرمان داده شده . || خوش نما و ظریف نوشته شده . (ناظم الاطباء). || مجازاً به معنی چهره . (غیاث ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مهلی . [ م ُ هَِل ْ لی ی ] (ص نسبی ) نسبت به جد است . (سمعانی ). نسبت اجدادی است . رجوع به الانساب سمعانی ورق 546 ب شود.
غازی خان مهلی . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) یا محلی ۞ نام یکی از امرای افغانی . رجوع به تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته صص 234 - 238 شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.