محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن ابوطاهر طبسی مروزی ، ملقب به قطب الزمان فیلسوف .وی از شاگردان ابوالعباس لوکری و پدرش از حکام قرای مرو و مادرش خوارزمی بود. در قسمتهای مختلف حکمت به کمال رسید از سخنان اوست : مردم به زندان دنیا دربندند و یکی پس از دیگری بدون تعیین از آن بیرون میروندو چون یکی بیرون رفت معلوم نیست که پس از وی نوبت کیست . پس این غفلت و نادانی است که به عمارت چنین زندانی بپردازیم . (از تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور ص 122).
واژه های همانند
۱,۰۳۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
ام محمد. [ اُم ْ م ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دختر تاج الدین ابوالفضل یحیی بن مجدالدین ابی المعالی . از استادان علم حدیث و به ست الوزراء ملقب ...
اخی محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهستانی . شیخ رکن الدین قدس سره فرموده است که در شب پنجشنبه سی ونهم اربعین در غیبت دیدم که جماعتی...
تل محمد. [ ت َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است که در بخش سمیرم شهرستان شهرضا واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)...
خان محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ 12500 گزی در شمال شرق قلعه ٔ سپین بولدک مربوط بولایت قندهار، واقع بین 66 درجه و 31 د...
خان محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 25 هزارگزی شمال گرمی و 5 هزارگزی شوسه ٔ گرمی ...
ده محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مرکز دهستان ده محمد بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 50هزارگزی شمال طبس دارای 126 تن سکنه . آب آن ...
ده محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و اغلب قراء آن در خاور شوسه ٔ...
دیر محمد. [ دَ رِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) از نواحی دمشق است از اقلیم بیت آلابار است به محمدبن الولیدبن عبداﷲبن مروان بن الحکم اموی فرزند ...
شیخ محمد. [ ش َ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز است و 300 تن سکنه دارد. این آبادی از سه محل تشکیل ش...
علی محمد.[ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوشخانه ، بخش باجگیران ، شهرستان قوچان . دارای 159 تن سکنه . آب آن از چاه شور تأمی...