محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فتوح ابی نصربن عبداﷲبن حمیدبن یصل ازدی حمیدی اندلسی میورقی حافظ مشهور. اصل او از قرطبه از ربض رصافه از مردم جزیره ٔ میورقه است . از ابن حزم اندلسی و یوسف بن عبداﷲ مؤلف کتاب الاستیعاب روایت بسیار کند. وی در سال 448 هَ . ق . به شرق اسلامی سفر نمود و پس از انجام مراسم حج در بغداد اقامت کرد. مردی پارسا و طالب علم و کمال بود. او راست : کتاب «الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم « »جذوةالمقتبس » در شرح حال دانشمندان اندلس و کتاب «وفیات الشیوخ ». ولادت او قبل از سال 420 بوده است و در سال 488 هَ. ق . در بغداد وفات کرده ، اما سمعانی در کتاب الانساب تاریخ فوت او را 491 هَ . ق . نوشته است و در کتاب ذیل انساب سمعانی تاریخ وفات حمیدی را 17 ذی الحجه ٔ سال 488 نوشته و محل دفن او را در مقبره ٔ باب ابرز نزدیک ابواسحاق شیرازی . در سال 491 به مقابر باب حرب منتقل گردید و در جوار بشربن حارث معروف به بشرحافی مدفون شده است . (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 ص 282).
واژه های همانند
۱,۰۲۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خلیل الرقی ، مکنی به ابوبکر. رجوع به ابوبکر محمدبن خلیل و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 196 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خویی ... رجوع به ابن خویی قاضی شهاب الدین ابوعبداﷲ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن خیر... رجوع به اشبیلی محمدبن خیربن عمربن خلیفه ابوبکر اموی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال ... رجوع به ابن دانیال و الاعلام زرکلی ج 3 ص 894 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دانیال بن یوسف ... رجوع به ابن دانیال ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود... رجوع به ابن داود ظاهری ابوبکر محمدبن داود... اصفهانی و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 259-261 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود، مکنی به ابوعبداﷲ. فاضل ترین مردم روزگار خویش بود و از نخستین روز خلافت معتز عباسی وزیر او شد. از بسی...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن علی ... رجوع به ابن داود ظاهری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود صنهاجی ، مکنی به ابوعبداﷲ نحوی کتاب اجرومیه ٔ او در نحو مشهور است . وی به سال 723 هَ . ق . درگذشته ا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دشمنزیار...رجوع به ابوحرب بن علاءالدوله محمدبن دشمنزیار شود.