اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محو

نویسه گردانی: MḤW
محو. [ م َح ْوْ ] (اِخ ) استرآبادی ، حاج ملا محمد باقر استرآبادی از معاصران هدایت صاحب مجمع الفصحاء و ریاض العارفین است . در ابتدا تحصیل علوم عقلی و نقلی کرد و سپس طالب محبت اهل ذوق شد و به مصاحبت آنان رسید و مسافرتها کرد. روزگاری به ریاضت به سر آورد تا به کمالات صوری و معنوی آراسته گشت و مؤمنی محقق و عارفی مدقق گردید. به حاج محمد حسن نائینی که به چند واسطه به شیخ محمد مؤمن استیری سبزواری از اکابر مشایخ نسبت داشت ، ارادت داشت و طریق اخلاص می سپرد. محو در آخر عمر مقیم شیراز شدو هم آنجا وفات یافت ، اشعاری ساده دارد. از اوست :
گه عرش خدا گویی گه سوی سما پویی
آنها که تو می جویی بر روی زمین باشد.
گر باده خرابت کرد هم باده کند آباد
این خانه خرابان را تعمیر چنین باشد.

(ریاض العارفین ص 280).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مهو. [ م َهَْ وْ ] (ع ص ، اِ) خرمای تر. || مروارید. || سنگریزه ٔ سپید. || شمشیر تنک روی و سبک و بزرگ جوهر. (منتهی الارب ). شمشیر باریک . شم...
مهو. [ م َهَْوْ ] (ع مص )سخت زدن کسی را. (منتهی الارب ). || رقیق شدن شیر خوردنی . امهاء. رجوع به مهاوة و امهاء شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.