اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مخلص

نویسه گردانی: MḴLṢ
مخلص .[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (اِخ ) لقب حضرت مسیح (ع ). (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مسیح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مخلص . [م ُ ل ِ ] (ع ص ) اخلاص کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بی ریا و سمعه ٔ در عمل . خالص و صاف و پاک و بی غش ...
مخلص . [ م ُ ل َ] (ع ص ) خالص کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خالص کرده شده و ناآلوده و ناملوث . (ناظم الاطباء)....
مخلص . [ م َ ل َ ] (ع اِ) جای خلاص . (از غیاث ) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملجاء و پناهگاه و جای رهائی و جای فرار و گریز...
مخلص . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) ویژه و بی آمیغ کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رهاننده . (غیاث ). نجات دهنده ...
مخلص . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) آزاد و رهانیده شده و پاک کرده شده و خلاص کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع...
مخلص . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) از اسم های خداوند عالم جل شأنه می باشد زیرا که اختیار می کند و برمیگزیند بنده را برای رسالت . (ناظم الاطباء).
مخلص . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
مخلص آباد. [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فراهان بالاست که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 566 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ...
حسن مخلص . [ ح ُ ن ِ م َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسن مخالص . ظهیرالدین سمرقندی آرد: و از جمله ٔ بلاغت آن است که تخلص نیکوتر بود و چنان...
مُخلص/مُلخَصِ کلام. [مُ لَ صِ کَ] (ا. ع.) مُلخص به معنای خلاصه است، مُلخَص کلام به معنای پالوده و چکیده کلام است در اصل. لُبِّ کلام، لُبّ مطلب. مُخلَص...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.