اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مخموری

نویسه گردانی: MḴMWRY
مخموری . [ م َ ] (حامص ) می زدگی . (ناظم الاطباء) :
یک دو جام از روی مخموری بخور
یک دو جنس از روی یک جانی بخواه .

خاقانی .


یک قدح بیرنج مخموری کراست
هر گلی را زخم خاری در قفاست .

امیر حسینی سادات .


و رجوع به مخمور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.