گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مد نویسه گردانی: MD مد.[ م َ ] (اِ) تار و سیم . || پل . (ناظم الاطباء)؟ || نام روز ششم از هر ماه شمسی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی جر و مد جر و مد. [ ج َرْ رُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )؛ قبض و بسط. جر؛ کشیدن و مد؛ دراز کردن . یعنی فراهم کردن و پهن ساختن چنانچه امواج بحر محی... شد و مد شد و مد. [ ش َد دُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لفظ عربی است . فارسیان به معنی شأن و شوکت و تکلف استعمال نمایند. (غیاث اللغات ) (آنندراج... گانی مد گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) ۞ شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد. جزر و مد جزر و مد. [ ج َ رُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ بازگشتن آب دریا و بالا آمدن آن و به مجاز، زیر و زبر باشد : شه چو دریاست بی دروغ و دری... مد گرایی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود