اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مد

نویسه گردانی: MD
مد. [ م ُ] (فرانسوی ، اِ) ۞ روش و طریقه ٔ موقت که طبق ذوق و سلیقه ٔ اهل زمان طرز زندگی و لباس پوشیدن و غیره را تنظیم کند. باب . باب روز. آئین . (فرهنگ فارسی معین ). باب . متداول . معمول . رایج .شیوه ٔ متداول و باب زمان در شؤون زندگی اجتماعی .
- از مد افتادن ؛ متروک و منسوخ شدن . کهنه شدن و از رواج افتادن .
- از مد انداختن ؛ کهنه و منسوخ کردن .
- شیک و مد ؛ خوش پوش . که لباس زیبا و باب روز پوشد.
- مد تازه ؛ شیوه ٔ جدید.
- مد روز ؛ باب روز. مورد پسند و انتخاب ابنای زمان .
- مد شدن ؛ باب شدن . متداول و معمول گشتن .
- مد کردن ؛ متداول کردن . رواج دادن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جر و مد. [ ج َرْ رُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )؛ قبض و بسط. جر؛ کشیدن و مد؛ دراز کردن . یعنی فراهم کردن و پهن ساختن چنانچه امواج بحر محی...
شد و مد. [ ش َد دُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لفظ عربی است . فارسیان به معنی شأن و شوکت و تکلف استعمال نمایند. (غیاث اللغات ) (آنندراج...
گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) ۞ شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد.
جزر و مد. [ ج َ رُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ بازگشتن آب دریا و بالا آمدن آن و به مجاز، زیر و زبر باشد : شه چو دریاست بی دروغ و دری...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.